FreeCod Fall Hafez
سلام
این وبلاگ به خاطر بی معرفتی یکی از دوستان باید عوض بشه البته اگه بشه اسمش رو بی معرفتی گذاشت در هر حال از همه دوستانی که تو این مدت کوتاه به این وبلاگ سر زدند و کسانی که بهم لینک دادم کمال تشکر را دارم
این وبلاگ جدیدمه البته با همین نام
خوشحال می شم که با این وبلاگ باهام همکاری کنید
باتشکر
ادامه مطلب قبلی برای دوستان علاقمند
نام: محمد مصطفی
شهرت : محبی
تاریخ تولد:11/10/1360 – نیوجرسی(آمریکا)
تاریخ شهادت: 11/10/1387 – ام الدار(روستایی در مرز لبنان و اسراییل)
زندگینامه: والدین شهید محبی در اوائل جنگ تحمیلی به کشور آمریکا پناهنده شدند و2 سال بعد مصطفی محبی پا به عرصه وجود نهاد...تحصیلات خود را در مقطع دبیرستان با موفقیت به پایان رسانید و سپس در سفری که به ایران داشت توانست به عنوان یک شهروند ایرانی شناسنامه دریافت کند...او سپس در دانشگاه تهران در رشته روانشناسی بالینی به تحصیل پرداخت واین در حالی بود که او تمام امکانات خود را در آمریکا رها کرده بود حتی پدر ومادر خود را و تنها اقوام نزدیک او پدربزرگ و عموی او بودند که در شیراز ساکن بودند...
در سال 84 همزمان با تحصیل در دانشگاه به حوزه علمیه رفت اما به دلایل واهی از ورود او ممانعت به عمل آمد اما بالاخره بعد از اجازه کتبی از حضرت آیت الله فاضل لنکرانی در سال 86 به حوزه راه پیدا کرد...همچنین در سالهای ورود او به ایران او مستقیما وارد همکاری با سپاه قدس وقرارگاه های مختلف شد...تا اینکه در جریان محاصره غزه و کشتار دسته جمعی مردم غزه مصطفی محبی همراه با 13 نفر از سپاه ولی امر واستشهادیون سید علی به لبنان سفر کرد...دو روز از سفر مصطفی و یارانش می گذشت...مصطفی برای عملیات انتحاری باید درون خاک اسراییل می رفت...و به ناچار تغییر چهره داد...ریش ها و موهای خود را تراشید وبا قیافه ای جدید ظاهر شد ...در لحظه ای که کم کم وارد خاک اسراییل می شد تا از آنجا هماهنگی لازم را به عمل آورد با اصابت ترکش یک کاتیوشا از ناحیه سر مجروح شد...محبی را سریعا به تهران منتقل می کنند اما بعد از چند روز در کما ماندن سرانجام به لقاءالله می شتابد...شادی روح شهید محبی صلوات...
شهید محمد مصطفی محبی
تاریخ ولادت :11/10/1360 نیوجرسی (آمریکا)
تاریخ شهادت :11/10/1387 ام الدار(روستایی در مرز لبنان و اسراییل
و این مردان نیک سرشت هستند که به ما می آموزند در باغ شهادت هنوزم باز هست
به قول دوست عزیزم در وبلاگ قافله
در باغ شهادت باز ، باز است ولیکن عاشق صادق نیاز است
برگرفته از وبلاگ حرف تو حرف
دروغ می گوید آنکه مدعی محب من است ، ولی وقتی شب او فرا برسد می خوابد . آیا مگر هر عاشقی خلوت با
معشوق را دوست ندارد ؟
ما رو هم تو قنوتهای نماز شبتون دعا کنید عاشقان
خواندن با چشم کافی نیست در این راه دل هم باید همراهی کند !!!!!!
مثل این خطبه حضرت علی علیه السلام که فرمودنده اند :
ای مردم بدانید !
همانا شما مسافرید !
که ساربان شما را به پیش می راند و قافله سالار برای خرابی دنیا ندا در داده
بنابراین ، به هوش باشید ! که زندگی دنیا شما را نفریبد . دنیای فریبنده شما را ، نسبت به خداوند متعال ، مغرور نکند .
آگاه باشید ! بدرستی که دنیا خانه ای بی اندازه فریبنده و بی نهایت گول زننده و عروس هزار شوهر است ، که هر روز با کسی پیوند ازدواج می بندد
و هر شب خائنانه ، اهل وعیال خود را می کشد . و هر لحظه اجتماعی را می پراکند . بسا راغبان و معتمدان به خود را ، از امتهایی پیشین در جهنم انداخت، و بنیاد آنها را ، از بن بر انداخت و به سختی هلاک کرد و آنها را به شعله های فروزان دوزخ سپرد .
ای مردم ! دنیا باید در نظر شما ، از برگهای خشک شده ناچیز تر ، باشد و از اضافه های پشم بز ، بی ارزش تر باشد .
از کسانی که قبل از شما (در این دنیای اینچنینی ) بودند (و زندگی می کردند) پند بگیرید
پیش از آنکه ، مایه عبرت آیندگان شوید .
آی شهدا
شما با معبود خود چه گفتید که آسمانی شدید
شما در خلوتهای شبانه خود چه کردید که اینگونه پرواز را آموختید
دستم را بگیرید و مرا از این ظلمت کده رهایی بخشید
سردار
نمی دانم چه خطابت کنم
نمی دانم شهید بگویم
نمی دانم جاوید الاثر بگویم
ولی می دانم که حرفای شما از دل بر می آید
و سرنوشتت جز دعای خودت نیست که گفتی :
من از خدای خود خواسته‌ام نه در جنگ ایران و عراق شهید بشوم و نه به دست منافقین، بلکه با خدای خود عهد کرده‌ام شهادتم به دست شقی‌ترین آدم‌های روی زمین، یعنی اسرائیلی‌ها باشد. این را هم می‌دانم که خدا این تقاضای مرا قبول می‌کند و من به دست آنها شهید می‌شوم
سردار شهید احمد متوسلیان
ای شهید
هنوز اندک زمانی از رفتن شما نگذشته که غبار گناه بر شهرهامان نشسته و خون سرختان سنگ فرش خیابانها شده و .....
آخر مگر وصیت شما این نبود که :
(خواهرم خون سرخم را به سیاهی چادرت امانت دادم پس امانت دار باش )
پس کجا هستن آنها که حرمت خونتان را نگه دارند . شهدا شرمنده ایم از این که هر روز و همه جا عکس هایتان را می بینیم
ولی، عکس شما عمل می کنیم . اگر شما آن روزی که همه در دادگاه عدل الهی حاضر می شوند از ما راضی نشوید ما چه
کنیم ، اگر شما بگویید ما خون دادیم شما چه کاری کرده اید ، ما چه بگوییم .
اکنون که می نویسم بغض گلویم را گرفته . یاد این چند بیت افتادم :
آی شهدا آی شهدا
جای شما خالی شده
همه چی آزادی شده
بیاید که بعد شما ها گرفته شد حال ماها
شما که دوست ما بودین قرلر نبود تنها برین .
بله شما رفتین ، ما ماندیم با کوله باری از گناه .
شما را به ارباب بی کفنتان به مادر پهلو شکسته تان قسم می دهیم که قفل های دل همه ما را باز کنید ، راهی را که شما
رفتین به ما نشان دهید، که اگر چنین نکنید از زیانکارانیم .
